آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا قلبتان می تپد و وقتی می ترسید نمی توانید به وضوح فکر کنید؟
بسیاری از ما مجبور نیستیم به نفس کشیدن، هضم غذا یا ایجاد ضربان قلب فکر کنیم. سیستم عصبی خودمختار از این عملکردهایی که ما به صورت خودکار فکر می کنیم مراقبت می کند. این سیستم به دو شاخه تقسیم می شود: سیستم عصبی پاراسمپاتیک (سیستم استراحت و هضم) و سیستم عصبی سمپاتیک (سیستم جنگ یا گریز).
ترس پاسخ جنگ یا گریز شما را بیش از حد تحریک میکند. غدد فوق کلیوی شما آدرنالین ترشح می کنند. جریان خون به سمت لوب پیشانی مغز کاهش مییابد که مسئول تفکر و برنامهریزی منطقی است و بخشهای عمیقتر و حیوانگرایانهتر مغز شما – از جمله آمیگدال – کنترل میشود.
مانند حیوانی که سعی می کند از خورده شدن توسط یک شکارچی اجتناب کند، تمام منابع بدن شما به سمت یک هدف منحرف می شود: زنده ماندن. ضربان قلب و فشار خون شما افزایش مییابد، سریعتر نفس میکشید و عضلاتتان منقبض میشوند. مردمک چشمان شما گشاد می شود تا بتوانید تهدید را واضح تر ببینید.
برخی از افراد ممکن است عرق کرده و برافروخته شوند یا وقتی میترسند دستها سرد شود. این به این دلیل است که خون از لبه های بدن به سمت عضلات بزرگتر داخلی جریان می یابد.
همچنین کاهش فعالیت گوارشی را تجربه خواهید کرد. همه چیزهایی که ما به عنوان منافع بلندمدت فکر میکنیم، به منافع فوری منحرف میشوند: جنگ یا فرار.
آیا ترس و اضطراب خوب است؟
مغز ما تمایل به تعمیم بیش از حد دارد. نمی تواند تفاوت را تشخیص دهد. مغز میتواند به چیزی مانند از دست دادن یک ضربالاجل کاری واکنش نشان دهد، همانطور که به چیزی که واقعاً تهدیدکننده زندگی است، مانند تصادف اتومبیل یا زلزله، واکنش نشان میدهد. اضطراب یک پاسخ احساسی به چیزی است که مغز فکر می کند خطرناک است، اما خطرناک نیست.
برخی اضطراب ها می تواند خوب باشد. وقتی چیزی که باید از آن اجتناب کنید تا از شما محافظت کند. به عنوان مثال، پیادهروی در شب لزوماً خطرناک نیست، اما وقتی پاسخ ترس را وارد کنید و بگوید که با یک دوست راه بروید، میتواند از یک موقعیت نامطلوب دور نگه دارد.
برای افرادی که دارای اختلال اضطراب هستند، اگر بگویند که فرصت کاری دو هفته بیشتر نیست، اما آنقدر نگران می شوند که پروژه را نتوانند انجام دهند. یا آنقدر از بیرون رفتن در شب عصبی می شوند که مجالس اجتماعی را از دست می دهند. آن وقت دیگر اضطراب «خوب» نیست.
پاسخ فیزیکی به اضطراب بسیار شبیه به ترس است، اما معمولاً به میزان کمتری. از سوی دیگر، حمله پانیک یک «واکنش جنگ یا گریز خالص» است.
ترس یک احساس سالم و سازگار است، مگر زمانی با منبعی که باعث آن شده است نامتناسب باشد. همه گاهی اوقات ترس را احساس می کنیم، و برای دور نگه داشتن از دردسر به ترس تکیه می کنیم.
در حالی که ترس (مانند همه احساسات ما) هدفی را دنبال می کند، که می تواند به قدری بزرگ رشد کند که در زندگی روزمره اختلال ایجاد کند. ترس از پارس کردن سگ ولگرد منطقی است. از سوی دیگر، ترس از سگها که مانع رفتن به پارک یا فضاهای باز میشود (هر جایی که یک سگ در حال قدم زدن باشد) نوعی ترس است که به متخصص نیاز هست.
ترس بیش از حد می تواند در درون ما نیز تأثیر بگذارد
ترس می تواند فعالیت سیستم عصبی را به روش های بالقوه ناسالم افزایش دهد. این بیماری همچنین ارتباط نزدیکی با اختلالات خلقی مانند اضطراب و افسردگی دارد و ممکن است در برخی موارد شرایط سلامت روانی را تضعیف کند.
انواع ترس: ترس مشروط در مقابل ترس ذاتی
برخی از کارشناسان ترس را به دو زیرگروه مختلف تقسیم می کنند: ترس شرطی (یا آموخته شده) و ترس ذاتی.
ترس مشروط نوعی است که از طریق تجربه به دست میآورید. به عنوان مثال، ممکن است یاد گرفته باشید که از آب بترسید زیرا تجربه ای داشتید که در کودکی نزدیک بود غرق شوید.
ترس ذاتی نیازی به یادگیری ندارد. نیازی نیست که به کسی آموزش داده شود که از حیوانی که خرخر می کند و می زند بترسد.
تفاوت بین ترس و اضطراب
ترس هدف مشخصی دارد. بنابراین اگر کسی اسلحه را به سمت من بگیرد، احساس ترس می کنم.
از سوی دیگر، اضطراب مبهمتر یا پیشبینیکنندهتر است. شما نگران این هستید که ممکن است اتفاق بدی بیفتد – برای مثال، ممکن است با فردی با اسلحه روبرو شوید – اما آن اتفاق بد در واقع هنوز رخ نداده است. شما در حالت آماده باش هستید، اما در خطر فوری نیستید – این همان اضطراب است.
دیویس میگوید راه دیگری برای تمایز بین این دو، این است که اضطراب را آیندهمحور بدانیم. او می گوید: «ترس واکنشی به یک تهدید فوری است، در حالی که اضطراب، نگرانی یا پاسخی به رویدادهای آینده است.
همچنین شایع است که ترس باعث ایجاد اضطراب می شود. او میگوید: «شما میتوانید از سگها بترسید و این میتواند باعث ایجاد اضطراب در مورد دیدن سگ شود.
ترس چگونه بر بدن و سلامتی شما تأثیر می گذارد؟
ترس زمانی شروع می شود که مغز شما از طریق حواس از یک تهدید آگاه شود. به عنوان مثال، عنکبوت بزرگی را میبینید که روی زمین میچرخد یا صدای تکان خوردن یک عضو درخت را میشنوید.
بسیاری از تحقیقات موجود نشان می دهد که سیستم لیمبیک مغز، و به طور خاص آمیگدال، زمانی که فرد ترس را تجربه می کند، به شدت درگیر می شود. بسیاری از همین مناطق در طول دوره های اضطراب نیز فعال هستند.
هر دوی این احساسات شکلهایی از استرس هستند و هر دو محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA) را فعال میکنند که منجر به ترشح هورمونهای استرس بویژه کورتیزول وارد جریان خون میشود. تحقیقات نشان داد که سیستم عصبی سمپاتیک نیز به سرعت بالا می رود و واکنش “جنگ، فرار یا انجماد” را از طریق ترشح آدرنالین (اپی نفرین) فعال می کند.
همچنین فیزیولوژیکی خاصی در ارتباط با ترس وجود دارد. آنها ممکن است شامل افزایش فشار خون، ضربان قلب و تعداد تنفس باشند. عرق کردن یکی دیگر از علائم است. بر اساس تحقیقات، فعالیت ایمنی، از جمله التهاب نیز افزایش می یابد.
این پاسخهای بدنی برای کمک به زنده ماندن از یک رویارویی تهدیدآمیز طراحی شدهاند. اما اگر اینها همیشه فعال باشند – برای مثال، اگر کسی ترس شدیدی از تعاملات اجتماعی یا سایر تجربیات معمولی داشته باشد – نوع فعال سازی مزمن که باعث می شود منجر به مشکلات سلامتی شود.
برخی تحقیقات استرس مزمن، از جمله استرس ناشی از ترس، را با اختلالات درد و شرایط خودایمنی مانند آرتریت و بیماری التهابی روده مرتبط میدانند.
ممکن است عواقب روانی نیز داشته باشد. بنابراین با گذشت زمان، فوبیاها گاهی به مشکلات درونی تری مانند اضطراب و افسردگی تبدیل می شوند.”
چه زمانی ترس یک اختلال فوبیا بالینی است؟
بولشاکوف میگوید: «فرض بر این است که ترس زمانی «ناسالم» میشود که با رویدادها یا موقعیتها متناسب نباشد. “اما این بسیار ذهنی است.”
دیویس، که یک پزشک بود و افرادی که فوبیا دارند را درمان کرده است، میگوید دو معیار اصلی وجود دارد که افراد را به دنبال کمک حرفهای برای ترس خود سوق میدهد. او میگوید: «اگر کسی مرا ببیند، یا احساساتش در زندگیاش دخالت میکند یا احساس میکند که شدت آن بیشتر از چیزی است که بیشتر ما احساس میکنیم.»
او موافق است که این معیارها می توانند ذهنی باشند و همچنین به شرایط فرد بستگی دارند.
برای مثال، اگر کسی ترس وحشتناکی از سخنرانی در جمع داشته باشد، اما هرگز مجبور نیست در جمع صحبت کند، ترس او تأثیر منفی بر زندگی او ندارد. از سوی دیگر، ترس از صحنه ممکن است برای کسی که شغلش مستلزم سخنرانی یا ارائه سخنرانی است، به شدت مخرب باشد.
ترس زمانی به اختلال منتهی می شود اگر:
شما بطور فعال و مداوم به مدت شش ماه یا بیشتر از منبع ترس خود دوری می کنید
ترس یا اضطراب شما با خطر واقعی ناشی از شی یا موقعیت تناسبی ندارد
ناراحتی یا نقص شما در زمینه های اجتماعی، شغلی یا سایر زمینه های مهم زندگی برای شما مشکل ساز است
دیویس میگوید: «بیشتر مردم برای کمک به یک تمرینکننده مراجعه میکنند، زیرا ترس آنها خارج از حوزه تجربه معمولی است، و میخواهند یک متخصص آنها را از طریق آن راهنمایی کند».
چگونه در مواجهه با ترس های خود بهتر شوید
اگر ترس شما شدید است یا زندگی شما را مختل می کند، زمانی را صرف صحبت با یک متخصص کنید، بحث در مورد درمان، کمکی برای غلبه بر ترس هایتان می شود. (اگر درمان اشتباه انجام شود، در واقع می تواند ترس شما را بدتر کند.)