ترس و استرس پس از حادثه

تصویر معصومه محقق
معصومه محقق

ترس، استرس و احساس گناه پس از یک رویداد آسیب زا

هنگامی که در یک رویداد تکان دهنده زندگی کرده اید مثل، از تصادف وحشتناک جان سالم به در برده اید، خانه خود را در گردباد از دست داده اید، یکی از عزیزان خود را در یک تصادف یا طوفان شدید از دست داده اید، شما یا یکی از عزیزان مورد حمله قرار گرفته اید، یا مکانی که فکر می کنید امن است. توسط نوعی خشونت یا بلای طبیعی مورد تجاوز قرار گرفته است…زندگی شما در بی نظمی شدیدی قرار می گیرد و مهارت های مقابله ای عادی شما تحت تاثیر قرار می گیرد. هرگز باور نمی کردید که این اتفاق برای شما بیفتد و دنیای شما اکنون غیرواقعی است. دنیای منظم شما از بین رفته و حس کنترل شما ناپدید شده است.

همانطور که شوک کاهش می یابد و شما شروع به پذیرش بخش های کوچکی از واقعیت جدید خود می کنید، پر از ناباوری می شوید. “چطور ممکن بود این اتفاق بیفتد؟ اگر فقط… می توانستم از آن جلوگیری کنم. سپس زندگی من به حالت عادی باز می گشت و می توانستم دوباره احساس امنیت کنم.” جستجوی پاسخ راهی برای بازیابی کنترل است. اگر بتوانید کنترل را دوباره به دست آورید، پس احساس درماندگی و ترس نمی کنید.

 

ترس و اضطراب

ترس و اضطراب دو واکنش فوری به یک رویداد آسیب زا و تهدید کننده زندگی هستند، زمانی که حس کنترل شما از بین رفته است. درک شما از ایمنی، احساس دنیایی که در آن زندگی می کنید، و باورهای شما در مورد زندگی همگی زیر سوال می روند و زمینی که روی آن قدم می گذارید دیگر محکم به نظر نمی رسد. ممکن است خود را به راحتی مبهوت، بیش از حد هوشیار و به طور کلی احساس عصبانیت کنید. در نتیجه تجربه خود، اکنون معتقدید که جهان امن نیست و بدن شما در حالت آماده باش ثابت است.

همچنین ممکن است متوجه شوید که افکار منفی درباره افراد و رویدادهای زندگی دارید و این افکار را به این باور تعمیم دهید که «نمی‌توانید به کسی اعتماد کنید» یا «دنیا جای خطرناکی است». شاید شما شروع به فکر کردن کنید: “من نمی توانم به خودم اعتماد کنم. من نمی توانم با هیچ چیز کنار بیایم. من فقط ضعیف و احمق هستم.»

وقتی در چنگال ترس و اضطراب گرفتار می شوید چه کاری می توانید انجام دهید.
وقتی احساس می‌کنید عصبانی هستید و در حالت آماده‌باش هستید:
کاری را انجام دهید که روتین یا عادی است. ظرف ها را بشویید، قدم بزنید، غذا بپزید و غیره.
قدم زدن. این به شما احساس زمین‌خوردگی می‌دهد، استرس را از بین می‌برد و سروتونین ترشح می‌کند که باعث می‌شود احساس خوبی نسبت به خودتان و دنیا داشته باشید.
تصمیم بگیرید که کدام فعالیت با هوشیاری بالا مفید است و می خواهید آن را در یک عادت بگنجانید. ممکن است تصمیم بگیرید که می خواهید آگاهانه تر از محیط اطراف خود آگاه باشید. نه در حالت آماده باش بالا، فقط افزایش آگاهی از آنچه در اطراف شما می گذرد.

وقتی از افکار منفی آگاه هستید:

فکر منفی را به یک جمله خنثی یا مثبت تبدیل کنید.

  • “من می توانم به افرادی که می شناسم اعتماد کنم.
  • من می توانم به خودم اعتماد کنم تا بهترین کار را در لحظه انجام دهم.
  • من می‌توانم انتخاب‌های خوبی داشته باشم و با اطلاعاتی که دارم، هر کاری که می‌توانم انجام دهم.»
    یک مانترا ایجاد کنید: “زندگی خطراتی دارد، من می توانم ریسک های معقول را انتخاب کنم تا بتوانم رویاهایم را برآورده کنم و زندگی خود را انجام دهم.”

وقتی دنیا ترسناک و خطرناک به نظر می رسد، به یاد داشته باشید:

ترس، خود شک و تردید است و اعتماد به نفس را از بین می برد. تسلیم شدن در برابر ترس ها زندگی را کمتر امن می کند، زیرا نمی آموزید که چه کاری انجام دهید. وقتی در ترس زندگی می کنید، ضررهایی را که از آن می ترسید به خود وارد می کنید و از رشد خود جلوگیری می کنید.
ترس به شما اجازه می دهد بدانید ممکن است خطری وجود داشته باشد. خطر را بشناسید و با آن سازگار شوید. شما فقط زمانی با یک ریسک آشنا می شوید که ریسک آن را بپذیرید و ریسک کردن باعث ایجاد اعتماد به نفس می شود.
یک قدم کوچک برای انجام کاری که از آن می ترسید بردارید، با آن قدم راحت می شوید و سپس یک قدم دیگر بردارید. به ترس خود ادامه دهید و خواهید آموخت که وقتی با ترس های خود روبرو می شوید چه کاری می توانید انجام دهید.
3 بار عمیق نفس بکشید (از طریق بینی و به آرامی از دهان بیرون بیاورید) و زمانی که با ترس های خود روبرو می شوید، مانترا را برای قدرت و شجاعت تکرار کنید.
مهم است که اجازه ندهید ترس، شما را از زندگی خود باز دارد. اجتناب از ترس‌هایتان، عزت نفس و احساس ارزشمندی شما را کاهش می‌دهد. وقتی به خودتان اعتماد ندارید که بتوانید با ترس هایتان کنار بیایید، هرگز احساس امنیت نمی کنید. وقتی به ترس پیش‌بینی‌شده‌تان از آینده – اضطراب – اجازه می‌دهید تا شما را از انجام آنچه می‌خواهید باز دارد، بر درس‌های زندگی تسلط پیدا نمی‌کنید.
بنابراین، تصمیم بگیرید علیرغم ترس هایتان زندگی خود را بگذرانید و از ترس های خود برای افزایش آگاهی خود در مورد خطرات احتمالی استفاده کنید و در صورت نیاز خود را سازگار کنید.

وقتی بار گناه زیاد است، چه کاری می توانید انجام دهید؟

احساس گناه زمانی اتفاق می‌افتد که روی رویدادی که در گذشته است تمرکز کنید و نگران کارهایی هستید که «می‌توانستید…»، «باید…» انجام می‌دادید. پس از یک رویداد آسیب زا، افراد تمایل دارند توانایی خود را برای پیش بینی آنچه قرار است اتفاق بیفتد بیش از حد تخمین بزنند.

احساس گناه و سرزنش خود، گیر افتادن در گذشته سخت است زیرا نمی توانید گذشته را تغییر دهید، فقط از آن می توانید درس بگیرید. احساس گناه روی اشتباهات و سرزنش شما تمرکز می کند، نه یادگیری.

هنگامی که یک آسیب جدی را تجربه کردید، ممکن است احساس گناه را تجربه کنید. این زمانی است که شما احساس گناه می کنید که زنده ماندید و کسی که دوستش دارید فوت کرده، یا بیمار شده یا خانه خود را از دست داده است.
“چرا آنها و نه من؟” این سوال متداول برای فردی است که احساس گناه بازمانده را تجربه می کند. شما شروع به ارزیابی زندگی خود در مقایسه با افرادی می کنید که زندگی، سلامتی یا خانه خود را از دست دادند. آیا شما فرد بهتری بودید؟ آیا دلیلی وجود دارد که آنها مردند و شما نرفته اید؟ درست نیست، اتفاقات بد فقط اتفاق می افتد.
بیشتر احساس گناه به پیام‌های منفی کاهش می‌یابد که به خودتان می‌دهید و شما را متقاعد می‌کند که فردی بد، اشتباه، احمق، ضعیف، دوست‌داشتنی یا شکست‌خورده هستید.
احساس گناه حل نشده، پیشرفت عادی شما در زندگی و روابط مثبت اختلال ایجاد می کند. وقتی در جایی که پاسخی وجود ندارد، جستجوی پاسخ را متوقف کنید، با آنچه اتفاق افتاده روبرو شوید و از احساس گناه خود عبور کنید. شما به بررسی این سوال می پردازید که “هدف زندگی من چیست و چه چیزی برای من در زندگی مهم است؟”

لطفا این مطلب را با دوستان خود به اشتراک گذارید

Email
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالبی که شاید دوست داشته باشید

تماس